مقالات

رنگ و گرافیک در مطبوعات

رنگ و گرافیک در مطبوعات

حامد حیدری ذاکر

 

گرافیک مطبوعاتی در محدوده ای فعالیت می کند که موضوع فروش برایش بسیار مهم است. ما این ویژگی را در مورد بروشور و پوستر و طرحهای بسته بندی نمی ببینیم. بنابراین فروش، مسائل دیگر را دربر می گیرد که مقبولیت از آن جمله است. وقتی شما با یک پوستر برخورد می کنید، یا آن را می پسندید یا نه، تأثیر و تأثرات و میزان مقبولیت آن را به راحتی نمی توان تخمین زد. کالایی یا به فروش می رسد یا نه ولی اگر مجله ای به فروش نرسد، شماره های بعدی آن را نیز زیر سؤال می برد، خوانندگان خود را از دست می دهد و بنیان اقتصادی نا استواری بدست می آورد. بنابراین تداوم حضور اثر و عادت به آن و در انتظار ماندن، یعنی عامل زمان نیز از ویژگیهای دیگر گرافیک مطبوعاتی است. پس می بینیم که گرافیک مطبوعاتی ویژگیهای دیگر گرافیک مطبوعاتی است. پس می بینیم که گرافیک مطبوعاتی ویژگیهای قابل تأملی دارد. در آغاز کار می توان مطبوعات فنی و غیر فنی را از هم جدا کرد.

خوانندگان مطبوعات فنی، افرادی جدی تر هستند. برای نمونه، مجله ساختمان مورد استفاده مهندسان ساختمان یا کسانی است که مستقیماً در جریان ساخت مسکن قرار دارند. ایستادگی و استواری جزو خصلت این گونه مطبوعات است. طراح یک چنین مجله ای در تنظیم ستونهای صفحات خود که برعکس یک نشریه فکاهی نباید از فرم های سخت محاسبه شده و دقیق استفاده کند. هم آهنگی تصویر و نوشته، زیبایی را بوجود می آورد.

گرافیک مطبوعاتی باید ماهوی و صوری باشد. پرداختن صرف به تصویر زیبا بی آنکه به محتوا و ارزش روان شناسانه آن توجه شود در قالب گرافیک مطبوعاتی قرار نمی گیرد. هارمونی بین فرم و کلام است که می تواند خواننده را مجذوب کند و نشریه مقبول او واقع شود.

تنظیم روی جلد

روی جلد مجله یا کتاب در حکم صورت انسانی است که قرار است خوانندگان با او هم صحبت شوند. صورت این انسان در حکم هویت تصویری اوست. هر نشریه ای می تواند دارای هویت تصویری باشد.در نگاه اولی که خواننده به مجله دارد مجله نیز باید به خواننده نگاه کند، این برخورد اول بسیار مهم است. یعنی زاویه دید تصویر روی جلد باید آنچنان باشد که ما تمامی «کمپوزیسیون»آن را در یک نگاه ببینیم. از نظر گرافیک تمامی شکلها و نوشته ها در حکم یک تصویرند و دارای زاویه دید و نگاه، باید اجازه داد خوانندگان، مجله را که ما هستیم راحت و زود ببینند. اگر نگاه تصویر به سمت راست یا چپ است با توجه داشت که بر هر حال تصویر به عطف مجله یا کتاب نگاه نکند. عطف مجله یا کتاب برابر است با دوخت مجله یا کتاب- شیرازه- چسب و بستن، یعنی عطف، انتهای یک جاده بن بست است.

ما خواننده را از سوی نگاه تصویر که به سمت مجله نگاه می کند به جاده ای نو و سرزمین های جدید هدایت می کنیم. طبعاً در مطبوعات فارسی زبان در درجه اول نگاه به خواننده و در درجه دوم نگاه به سمت چپ خواهد بود. بسیاری از مطبوعات دارای هویت تصویری هستند. گاه خوانندگان در انتظار دیدن این چهره های آشنا و شنیدن حرفهای تازه آنها شوق زیادی از خود نشان می دهند، لحظات انتظار در پاره ای از خوانندگان به کندی می گذرد ولی پر از شوق دیدار است، این یک موفقیت است که هویت تصویری، دلبستگی صوری ایجاد کند و ما پذیرای حرفهای تازه او شویم.

دیده اید اشخاصی را که ظاهری جالب ندارند ولی گرمی کلام و اعتقاد به بیان، جلوه دومی از شخص ایجاد می کند و ما کم کم به همان ظاهر عادت می کنیم. نمونه یک نشریه با هویتی تصویری نه چندان گیرا روزنامه فرانسوی لوموند است. نخستین شماره این روزنامه 51 سال قبل یعنی 1944 منتشر شد. و جایگزین روزنامه TEPS شد که در دوران قبل از جنگ جهانی دوم انتشار می یافت و تاحدودی از سبک تصویری و نوشتاری همان نشریه پیروی کرد. لوموند بندرت از عکس استفاده می کند. شکل تیترها یکسان، کوچک و بدون پیرایه است. لوموند روزنامه ای است که از لحاظ شکل ظاهری همان جلوه کلاسیک نیم قرن قبل خود را حفظ کرده است. سرکلیشه و نوع صفحه آرایی محافظه کارانه، از لحاظ مطالعه مشکل و گاهی همه مطالب آن بسیار خشک و جدی هستند. در هر حال به جهت همان هویت تصویری ثابت، این روزنامه به «سوپر سریو» (Super Seriuve) یعنی روزنامه خیلی جدی شهرت یافته است. مدیریت این روزنامه می داند که تغییر هویت تصویری و مدرن کردن ظاهر روزنامه خطری بین نیست، تا به آن حد که اگر ظاهر خود را تغییر دهد و صفحه آرایی خوانندگان با آن احساس بیگانگی خواهند کرد و بدین ترتیب روزنامه بسیاری از خوانندگان خود را از دست خواهد داد که بدون تردید این یک شکست است.

 

 حروف و اندازه آن در مطبوعات

در قلمرو گرافیک، حروف در حکم تصویر هستند. حروف پیش از آنکه خواندنی باشند. دیدنی هستند برای نمونه یک گرافیست ژاپنی که خط فارسی را نمی شناسد با تماشای نمونه های حروف می تواند اظهار نظر کند که هر نمونه خط چه بیان روان شناسانة گرافیکی دارد.

می دانیم که پس از سپری شدن یک قرن از زمان حضور خط تعلیق عربی در قرن هشتم هجری، میرعلی تبریزی با تلفیق این خط با خط «نسخ» خط نستعلیق را بوجود آورد. این خط دارای ویژگیهایی است برابر با ملایمت و آرامش پرشور و با جذبه و این توصیف خطوط منحنی وار در گرافیک است. این خط از همه انواع دیگر خطوط مانند کوفی، محقق، ثلث، نسخ، دیوانی، شکسته، رقعه، ریحان و.. زیباتر است. از نظر نمایشی و جلوه گری و خوانایی در درجه دوم قرار دارد ولی از نظر زیبایی درجه یک است. سحر انگیز است و پیچشهایش در عین قدرت قابل انعطاف هستند. به همین دلیل خط نستعلیق نمی تواند بیان تراژیک و حادثه ای داشته باشد و بکار بیان خبر نمی آید. در مقابل، حروف خط نسخ روزنامه ای، هیجان انگیز است و خطر گونه، در حکم صدای محکمی است که امر می کند و پیش می تازد و بیان خبری بسیار قوی دارد.

برای ادامه این موضوع می توان به حروف «تهی» و «پُر» اشاره نمود.

حروف «پر» با نمایش سنگینی و قدرت زیاد، معرف استحکام و درون گر است.

حروف «تهی» با بیان سبکی و کموزنی، معرف پرواز است و رهایی و برونگراست.

مطالب تاریخی و کهن را میتوان با بهکار گرفتن حروفی که به گرافیک «قدیم» معروف است طراحی نمود با حروف کامپیوتری میتوان بیانی نو «مدرنیته» داشت.

برای مطالب مهم و جدّی باید از خطوط «نسخ» روزنامهای استفاده نمود و بهکارگیری حروف فانتزی نامتناسب است. به یک نمونه از مطالب جدّی استخراج شده از یک بولتناداری توجه کنید.

خط نازیبا و نامتناسب موضوع خبر را در حدّ یک شوخی بیمورد تنزل داده است. رعایت اندازه و تناسب حروف خیلی با ارزش است. یک خبر مهم و هیجانآور با حروف درشت باید چاپ کرد:

خبرهای کماهمیت را نباید با حروف درشت چاپ کرد.

در همین خبر اگر درجه کاهش بالا بود مثلاً ده درجه، حروف چاپی نیز باید درشت انتخاب میشد. این اهمیت خبر است که اندازه حروف را تعیین میکند و این کاراکتر خبر است که شکل حروف را مشخص میسازد. نسبتهای موجود در آناتومی بدن انسان در گرافیک بسیار مورد استفاده واقع میشود. برای نمونه میتوان به نسبت سر به بدن انسان اشاره کرد. تیتر یک مقاله در حکم سر انسان است و متن اندازه بدن انسان که به نسبت طلایی مشهور است. یک تیتر بزرگ همراه با یک متن مختصر و کوتاه حکم سر بزرگ روی بدن کوچک و نحیف را دارد. در یک چنین صفحهای زیبایی و گرافیک زیرسؤال میرود و ناباوری خواننده رشد میکند.

اندازه نشریه و تنظیم صفحهها

قطع مجله و نیز زیبایی آن تا اندازه بسیار زیادی بسته به سبک معماری اثر است. طراح مجله باید از لحظه شروع کار یعنی از زمانی که نام مجله انتخاب شده، سبک کلی اثر، قسمتهای گوناگون آن، تنوع آن و تناسبشان، را با هم بسنجد و بهخصوص میزان موفقیت در ترکیب گرافیک و روزنامهنگاری را مجسم سازد. در این لحظه باید استادی و برتری طراح احساس شود، اگر طراحی او چنین احساسی را بخشید باید گفت هنرش کامل است و میشود اثر را اجرا کرد. نام مجله یا Title نقطه آغاز ماجراست، مفهومی را که نام مجله در بردارد باید با معنای گرافیکی آن تلفیق کرد تا گرافیک مطبوعاتی حاصل شود. اگر نام مجله صنعتی است، معماری اثر نیز باید نشان از ماشینی بودن آن مجله داشته باشد و نیز صفت سختپیکری را با خطوط راست و زاویهدار مجسم سازد. جنانچه نام مجله غیرصنعتی است باید از خطوط ملایم سود برد مانند انواع منحنیها. یک نکته نیز بسیار مهم است و آن اینکه نام مجله نباید با استفاده از خطوط متداول روزطراحی شود.

سردبیر آگاه به مسائل روزنامهنگاری و گرافیک همراه با تیمی قوی در صدد ایجاد مجلهایاست با حرفهای نو وبدیع! و باید با طراحی نو و نه آنچه متداول است کار را شروع کند و سادگی را هرگز فراموش نکند. خواننده نوعی مصرف کننده است، یعنی کسی که با اشتهای کم یا فراوان سراغ غذا میرود.

زبان طرح باید به قدر روان و دور از پیچشهای بیمفهوم باشد که بگذارد فکر خواننده با کمال راحتی پیش برود و همه توجه خود را معطوف به مطلب سازد. بدینسان طراحی در نظر ما باید نوعی اثر هنری جلوه کند که خود دامنه بسیار وسیعی دارد. با کمال تعجب میبینیم که بسیاری از مجلههایی که برای ما خوشایند هستند چنین احساسی را در درون ما بیدار نمیسازند. شاید علت این باشد که طراح با همه کوششی که دارد به ارتباط فرم و محتوی زیاد بها نداده است. فرم یعنی گرافیک و محتوا که متن و نوشتههای مجله هستند باید همساز شوند. بهترین سبک برای صفحهآرایی سبکی است که از تفاهم صورت و معنی بهدست بیاید ولی صورت، خواننده را به خود مشغول ندارد تا خواننده بهراحتی به معنی برسد. به گفته آندری تارکوفسکی: درک یک اثر زیبا برای ما ممکن نیست و تنها میتوانیم آن را حس کنیم. به تأکید میتوان گفت که قطع مجله و نحوه تنظیم «لیاوت» آن، هم تابع قوانین زیباشناسی است و هم سلیقه سردبیر و مدیر هنری، گاه همین سلیقههای نو هست که قوانین جدیدی در قلمرو گرافیک مطبوعاتی بهوجود میآورد.

با همه این احوال باید کوشش شود از نام مجله تا نقطه پایان مجله، منش هنری و ادبی آن حفظ شود و آرایش تمامی صفحات از یک کلیت استوار برخوردار باشد به طریقی که وحدانیت و یکپارچگی و تعلق کار مجله را به نام مجله آشکار سازد.

نقش رنگ دوم در مطبوعات

اگر بخواهیم با موضوع برخوردی علمی داشته باشیم بهجای رنگ دوم باید گفته شود رنگ اول، زیرا تئوریسینهای رنگ نظر دادهاند که سفید و سیاه و خاکستری جزو دستۀ «آکروماتیکها» (Achromatic) یا بیرنگها هستند و اصولاً به جهت دیده نشدن آنها در طیف رنگین کمان به آنها عنوان رنگ داده نمیشود. البته باید توجه داشت که قرار نداشتن سفید و سیاه و خاکستری در دسته رنگها (Chromatic) یا کروماتیکها به معنای کماعتبار بودن آنها نیست و این تقسیمبندی صرفاً بهمنظور نمایش واقعی نقش هر کدام از رنگها و بیرنگهاست، در پارهای موارد اعتبار سفید، سیاه و خاکستری از ارزش رنگها نیز افزونتر میشود و درست این است که گفته شود رنگ اول. ولی در گذر زمان موضوع اینگونه جا افتاده که ورای شکل علمی آن به همه این نوع پدیدهها «رنگ» گفته میشود. به این توضیح مختصر باید افزود که هدف از رنگ دوم دستیابی بهوسیلهای است که بتواند ایجاد جاذبه کند و میزان شوق مطالعه را در خواننده تشدید نماید. بهعبارتی نقش تبدیل کنندهای را بازی کند که تماشاگر بیخیال در زمان کوتاه به خواننده مصمم تبدیل شود. و این رنگ دوم معمولاً قرمز است.

در تاریخ نقاشی دیده میشود که از رنگ سرخ یا قرمز در سبک کلاسیک بیشتر از رنگهای دیگر استفاده شده است. «رنگ سرخ، رنگ خون است که از من به من نزدیکتر است.» این جمله معروف اشاره دارد به قدرت فوقالعاده زیاد این رنگ در جلب توجه دیگران. رنگ سرخ از نظر فیزیک رنگ دارای طول موج بالاست و تماشای آن حتی در لحظهای کوتاه میتواند ضربان قلب را تشدید کرده ایجاد و هیجان و اشتیاق نماید. حروفی که به این رنگ آغشته شود در کنار حروف مشکی روی زمینه سفید خیره کننده خواهد بود و پس از آن میتوان از رنگ نارنجی سود برد. در درجه سوم، رنگ دوم آبی است که به جهت دارا بودن طول موج پایین، تأثیری آرام و ملایم خواهد داشت. در انتخاب «آبی» نوشتهها ویژگی «جاذبه» را از دست میدهند و فقط میتوانند نوعی تنوع ایجاد کنند. البته در اینجا باید به این موضوع نیز اشاره کرد که چون صاحبان آگهیها به جذب مشتریان توجه دارند، رنگ قرمز را بیشتر میپسندند. در این حالت نشریه از حضور رنگ قرمز آگهی برای تیترهای خود نیز جاذبههای رایگان ایجاد میکند که این نیز دارای قوانین است. چه بسا بسیاری از صاحبان آگهیها این کار را پسند نکنند و بسیار علاقهمند باشند که رنگ قرمز فقط در محدود آگهی آنها دیده شود که اثرش به مراتب بیشتر خواهد بود و گاه به همین دلیل یعنی وجود رنگ سرخ در آگهیهاست که نشریات نیز گونههای خود را با سرخاب مجانی سرخ میکنند.

استفاده از فضای سفید

فضای سفید در هنرهای تجسمی و نیز گرافیک معنی فضای تنفس را میدهد. البته به کمک رنگهای بسیار روشن نیز میتوان در معماری هر اثری این حالت را ایجاد کرد. از نظر معماری هر بنایی به فضای باز متناسب با حجم خود نیاز دارد. هر سطری در حکم بخشی از یک بناست که نیاز به فضای باز دارد. گروهی فضای سفید را محیطی خالی میپندارند. این درست نیست، زیرا سفید با ویژگی خود بیانگر مختصات روانی وسیعی است. زمینه سفید به جهت اینکه روشنترین بیرنگهاست، هر لکه رنگی را به خوبی نمایش میدهد. بعضی اعتقاد دارند که سفید زودتر از دیگر رنگها چرک میشود. باید در جواب گفت: هز زمینۀ رنگی در مقابل عواملی مانند گردوغبار، چرک میشود، سفید نیز همانند دیگر رنگها و به همان اندازه چرک میشود. ولی چون سفید درجه وضوحش بالاست بیشتر از دیگر رنگها این تغییرات را نشان میدهد. به جهت همین تضاد و کنتراست شدید است که فرمهای مشکلی قابل تفکیک میشود و خواندن را راحت میکند.

سفید با طول موج بالای خود ــ یعنی مجموع طول موجهای تمامی رنگها ــ بیان هیجان و غوغا را دارد. صدای سفید که معنای صدای فوقالعاده زیاد را دارد هم اینک بهعنوان یک عامل مضر در شهرها شناخته شده است و گفتوگو از هیاهوی بسیار دارد.

رابطه بین پیام و معنا و فنون بصری، زمانی بهوجود میآید که در تقسیمبندی فضاها دقت کافی شود. در زمان نخستوزیری خانم گاندی روزنامه ایندینتایمز بهعنوان اعتراض به برخی از برنامههای سیاسی خانم گاندی خواست سرمقالهای منتشر کند ولی قانون مطبوعات اجازه چنین کاری را نمیداد. طراح نشریه پیشنهاد سرکلیشه، و تیتری با عنوان «کلامی چند با خانم نخستوزیر» چاپ شود و تمامی ستون انتقاد سفید بماند و مطلبی در آن چاپ نشود و بدینترتیب نمای سفید بیش از بسیاری از کلمات هدف را از پیش برد. فضای سفید گرافیک کمک کرد در حالی که قانون مطبوعات خدشهدار نشود، اعتراضی به گوش مردم برسد.

به مجلهScala اشاره میکنم. نشریهای است که از سوی انجمن چاپ فرانکفورت به پنج زبان منتشر میشود. طراحی آن فوقالعاده دلچسب و گیراست. در دو صفحه شناسنامه و فهرست مطالب حدود ۳۰ درصد فضای سفید دیده میشود و در صفحات دیگر این فضا حدود ده درصد است. این فضای تنفس را در معماری سنتّی ایرانی بهخوبی میبینیم. صحبت از هشتی و دالان است یعنی شما به محض باز شدن در منزل نمیتوانید میزبان را ببینید، از چند فضای باز رد میشوید تا به اتاقها برسید. این قضیه خیلی شبیه سرآغاز مطالب در نشریهها است. با شروع صفحه نباید مطلب آغاز شود، یک فضای باز در آغاز ماجرا و هدایت قدم به قدم خواننده به اصل موضوع در راحت خواندن، خسته نشدن و در نهایت احساس رضایت نمودن خواننده تأثیر بسیار مطلوب دارد. بنابراین باید گفت هر موضوعی متناسب حجم خود نیاز به فضای سفید دارد و اگر زیبایی، راحت خواندن، درک بهتر و لذت بردن از مطالب، هدف سردبیر باشد، توصیه میشود هر نشریهای از آن سود ببرد.

رنگ در مطبوعات

نقش نیروی تخیل، رؤیا و هم و خواب در باب هنر و نیز گرافیک یعنی بازگشت هنرمند از دنیای واقعی به یک دنیای فرا واقعی بر مبنای ساختارهای روانشناسی. در قلمرو مطبوعات هم لازم است خواننده برای تجسّم این رؤیا از رنگها نیز سود ببرد. خواننده با تماشای یک پدیده رنگی و به یاری نیروی تخیل خود پا به دنیای فراواقعی مینهد تا تصویر رؤیایی بدیعی را شاهد باشد.

هنر از دنیای قابل رؤیت تقلید نمیکند، بلکه دنیای قابل رؤیت میآفریند. ولی برای این آفرینش باید دنیای قابل رؤیت را خوب تجربه کند.

تصویرهایی که تا قبل از تولد عکاسی، فیلم و چاپ رنگی از رویدادهای زندگی تهیه شده است اغلب غیرواقعی و غیرمستند تلقی میشوند. علت اساسی آن این است که دنیای واقعی ما سفید و سیاه نیست و جهان در آفرینش تمام رنگی بوده است. بنابراین نشریات سیاه وسفید در این میانه راهی جز به سرزمین رنگها نخواهد داشت. نشریهای که نتواند رنگی منتشر شود خود را در خیل نشریات رنگی بسیار حقیر و ناتوان مییابد و از اینرو است که مردم نیز عنایت چندانی به نشریات سیاه و سفید ندارند. تنها را ادامه حیات دلچسب برای اینگونه نشریات حضور در دنیای رنگهاست. البته به مجرد اینکه تصمیم گرفته شد که نشریه بهطور رنگی منتشر شود باید توجه داشت که از اصول و قواعد پیشرفته تئوری رنگها استفاده شود که خود آغاز یک ماجراست و دنیایی سخن و تجربه بهدنبال دارد. بدون توجه به مسائل فوق بهجای یک نشریه رنگین وزین یک رنگیننامه بیهدف منتشر خواهد شد.

میدانیم که هزینه چاپ یک نشریه رنگی بسیار زیاد است. در نشریات سفید و سیاه اولین قدم برای رنگی شدن، چاپ روی جلد رنگی است که به این ترتیب را چاپ یک آگهی رنگی هم زمان در پشت جلد تا حدی میتوان این هزینه را کاهش داد. چنانکه رنگهای سفید، سیاه و خاکستری با اصل نوشته هماهنگی داشت باید در چاپ از سایر رنگها دوری جست.

برای بیان ویژگی شب؛ تاریکی؛ ابهام؛ راز و رمز؛ عدم وضوح؛ ویرانی؛ بیخبری؛ جدایی؛ فنا؛ مرگ و انهدام که گاه ممکن است سوژه موضوعی باشد باید از سفید و سیاه و خاکستری سود جست. ما به هیچ عنوان قادر نیستیم احساس تیرگی مطلق را با نمایش سایر رنگها در خواننده زنده کنیم.

تیرگی روابط سیاسی دور کشور؛ ابهامات در تنظیم بودجه؛ عدم نتیجهگیری از مذاکرات سران؛ مرگ یک دانشمند؛ سقوط یک هلیکوپتر از جمله سوژههایی است که نشان میدهد «سیاه» نقش بسیار مهمی در تفهیم آن دارد.

خبر ویرانگری یک سیل و زلزله را نمیتوان با درخشندگی رنگها بیان کرد. ویرانی ونابودی و فنا و نیستی را جز با سیاه نمیتوان نمایش داد. در نشریات رنگی نیز نباید صرف اینکه تمامی امکانات رنگیسازی را در اختیار طراح مجله قرار دادیم، همه صفحات و همه نوشتهها را رنگی چاپ کنیم. رنگها در درجه اول بهمنظور تفهیم مطالب و درک راحتتر آن است و اگر چنین باشد خوانندگان میگویند که این مجله، مجلۀ زیبایی است ولی چنانچه کاغذ، رنگها و چاپ بسیار خوب در اختیار باشد ولی هماهنگی و «هارمونیزاسیون» رنگها و سوژه با هم تطبیق نداشته باشند؛ عدم درک سریعِ موضوع از سوی خواننده باعث میشود که نارضایتی از آن نشریه حاصل آید.

ما قادر نیستیم با یک عکس سفید و سیاه، یک باغ مرکبات را که پُر است از میوههای رسیده و خوشرنگ آنچنان نمایش دهیم که خواننده با تماشای آن، طعم میوهها را نیز حس کند. از سوی دیگر اگر تمامی رنگهای جهان را در اختیار داشته باشیم برای نمایش ریزش یک معدن زغال سنگ، هیچکاری از پیش نخواهیم برد. مثال باغ مرکبات نیاز به عکس رنگی دارد و در کنار آن اگر خبر ریزش معدن زغال سنگ را بخواهیم چاپ کنیم حتماً باید به سفید و سیاه و خاکستری متوسل شویم.

قایسه فیلمهای صامت و ناطق مثال خوبی است. زمانی که امکانات تکنولوژی تا این حد پیشرفته نبود، فیلمها صامت ارائه میشدند. ولی امروزه همه فیلمها ناطق هستند اما با همۀ پیشرفتهایی که در این زمینه شده اگر لازم شد سکوت را نمایش دهیم باید به فیلم صامت فکرکنیم.

زمانی فیلمهای سفید و سیاه تهیه میشد و علت آن نیز نبود امکانات لابراتوارهای رنگی بود. امروزه فیلمهای سفید و سیاه بهندرت ساخته میشود و تماشاچی نیز عنایت چندانی به آن ندارد. ولی چنانچه کارگردان در تلاش تفهیم تیرگی است باید از سفید، سیاه و خاکستری استفاده کند و مسلماً تماشاچی نیز راضی خواهد بود.

دیدیم که یکی از عوامل زیباسازی نشریات برای بهتر خواندن و درک سریع، تئوری رنگها و بیرنگهاست که باید پیوسته در تغییر و تحول باشد، تحول نشریه به تحول سردبیر وطراح نشریه بستگی دارد. در این تحولات نظرات شخصی نقش کوچکی را بازی میکنند. سردبیر باید پیوسته خود را با مدیر هنری نشریه هماهنگ کند و مدیر هنری نیزباید روح رنگی مناسب زمان و مکان خود را در نشریه بدمد.

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.